[ و شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند فرمود : ] اى نکوهنده جهان ، فریفته به نیرنگ آن ، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته . فریفته دنیایى و سرزنشش مى‏نمایى ؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى ، یا دنیا باید بر تو دعوى کند که گنهکارى ؟ دنیا کى سرگشته‏ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت ؟ با خفتنگاههاى پدرانت که پوسیدند ؟ یا با خوابگاههاى مادرانت که در خاک آرمیدند ؟ چند کس را با پنجه‏هایت تیمار داشتى ؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتى ؟ بهبود آنان را خواهان بودى ، و دردشان را به پزشکان مى‏نمودى . بامدادان ، که دارویت آنان را بهبودى نداد ، و گریه‏ات آنان را سودى . بیمت آنان را فایدتى نبخشید ، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید ، و نه به نیرویت بیمارى از آنان دور گردید . دنیا از او برایت نمونه‏اى پرداخت ، و از هلاکتجاى وى نمودارى ساخت . دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت ، و خانه تندرستى است آن را که شناختش و باور داشت ، و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت ، و خانه پند است براى آن که از آن پند آموخت . مسجد محبان خداست ، و نمازگاه فرشتگان او ، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارتجاى دوستان او . در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند . چه کسى دنیا را نکوهد حالى که بانگ برداشته است که جدا شدنى است ، و فریاد کرده است که ناماندنى است ، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسى جان به درنخواهد برد . با محنت خود از محنت براى آنان نمونه ساخت ، و با شادمانى‏اش آنان را به شوق شادمانى انداخت . شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتى جانگداز برگشت ، تا مشتاق گرداند و بترساند ، و بیم دهد و بپرهیزاند . پس مردمى در بامداد پشیمانى بد گوى او بودند و مردمى روز رستاخیز او را ستودند . دنیا به یادشان آورد ، و یادآور شدند . با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند . و پندشان داد ، و از پند او بهره برداشتند . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 86 دی 20 , ساعت 5:10 عصر

مرا درد و مرا درمان حسین است
مرا اول مرا پایان حسین است
دل هرکس به ایمانی سرشته
مرا هم دین و هم ایمان حسین است
همه عالم به اذن حق تعالی
چو عبدی سر به فرمان حسین است
بهشت و جنت و فردوس اعلا
همه معلول پیمان حسین است
برای هر دلی جانان و جانی
مرا هم جان و هم جانان حسین است 
عقول جن و انس و هم ملائک
به حق حق که حیران حسین است
اگر خواهی ز حال عبد مسکین
خوشا حالش که مهمان حسین 

ببین این دنیایی که گاهی وقتا زیبا به نظر میاد و گاهی وقتا هم دلربایی میکنه؛ مونده بودم چطوری از محرم بگم و چطور فریاد بزنم که حسین داره می رسه و من هنوز با این دویدن ها و نفس نفس زدن ها از این قافله دورم.  وهر چه می رم پاهای خاکیم منو دور میکنن. ویادم می ره تنها یک روز مونده تا حسین و کاروانیان به بهشت(کربلا) برسن و بعد تا چند روز دیگرش ... محرم یادآور رشادتهای پسران امیر المومنین که  کربلاشون دانشگاه و قیامتشون راهنمای ایمان و شهادتشون سر لوحه عاشقا ست ...
با عشق حسین ما زنده شویم                چون زنده شویم پاینده شویم



لیست کل یادداشت های این وبلاگ